یک مدرّس حوزه علمیه قم با اشاره به روایات موجود از امیرالمؤمنین علی(ع) گفت: تا زمان و زمین وجود دارد، عالمان پارسا در میان ما هستند گرچه پیکر آنها دفن می شود و از نگاه ما محو می شوند ولی حقیقت آنها در دل مردم ماندگار است.
به گزارش آستان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی در مراسم سالگرد مرحومه بانو سکینه ضیائی همسر آیت الله خاتمی(ره) که در مسجد کوشکنو اردکان برگزار شد، با اشاره به جایگاه مفهوم «محبت و دوستی» در قرآن کریم و منابع اسلامی، اظهار داشت: آیات زیادی در این زمینه در قرآن کریم وجود دارد که منظور از این محبت و دوستی، یک رابطة دو سویه و دو طرفه است؛ محبت انسان نسبت به خدا، از یک طرف و محبت خدا نسبت به انسان، از طرف دیگر و در بعضی از آیات قرآن، هردو محبت باهم ذکر شده است؛ مانند آیه «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّـه»(آل عمران/31) اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد.
وی در همین زمینه به قرائت آیه دیگری از قرآن مجید پرداخت و افزود: خداوند می فرماید «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّـهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ»(مائده/54) (در آینده مردمی خواهند آمد که یکی از امتیازات آنان این است که هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند). در این آیه «یُحِبُّهُمْ» یعنی خداوند به آنها محبت دارد و «یُحِبُّونَهُ» یعنی آنها هم به خدا محبت دارند. اینجاست که گاهی از اوقات انسان محبوب خدا قرار میگیرد و گاهی از اوقات هم خدا محبوب انسان. بلکه باید گفت که اساسا این دو محبت از یکدیگر تفکیک ناپذیر است. کسی که نسبت به حق محبت میورزد، مورد لطف و عنایت خداوند قرار میگیرد، مثلا کسی که با توبه کردن، در مسیر دوستی خداوند حرکت می کند، خداوند هم او را مشمول رحمت خود قرار می دهد: «ان الله یحبّ التوابین و یحبّ المتطهّرین.»(بقره/222)
سروش محلاتی با طرح این سوال که محبت در سطح انسانها با یکدیگر چه وضعی دارد؟ آیا دوستی نسبت به یکدیگر؛ عشق ورزیدن نسبت به انسانهای دیگر و مورد محبوب آنها قرار گرفتن هم مطلوب است؟ گفت: البته این محبت هم، دوسویه است؛ گاه انسان علاقة به دیگران دارد و محبت انسانهای دیگر را در دل دارد، این هم در ادبیات دینی فراوان است؛ و گاهی به عکس، انسان شخصیتی پیدا میکند که محبوب دیگران قرار میگیرد و دیگران به او عشق و محبت میورزند.
این مدرس حوزه علمیه قم سپس به مسأله «محبوبیت نزد انسانهای دیگر» اشاره کرد و با طرح این سوال که آیا اساساً اسلام بر این ارزش تأیید و تأکیدی دارد؟ آیا انسان باید سمت و سوی زندگیاش را به گونهای تنظیم کند که علاقه و محبت دیگران را کسب کند و محبوب قرار بگیرد؟ و این محبوب قرار گرفتن چه سبک و شیوهای دارد و چگونه میتوان محبوب دیگران قرار گرفت؟ گفت: در این بحث دو مسأله داریم؛ یکی «ارزش» محبوب قرار گرفتن و دیگری «روش» آن و هر دو قابل تأمل است. نکته اول این است که اساساً اگر انسان درصدد جلب محبت دیگران برآید و مورد علاقه دیگران قرار بگیرد، چه ارزشی دارد؟ آیا ما باید به این موضوع اهمیت بدهیم که مردم نسبت به ما چه قضاوتی پیدا میکنند؟ یا این که داوری مردم ارزشی ندارد و ما باید حسابمان را با خدا پاک کنیم؛ نه اظهار علاقه آنها اعتباری دارد و نه اظهار نفرت و بیاعتنایی آنها، اینها هیچکدام ارزش ندارد؟
وی با تأکید بر اینکه محبوب قرار گرفتن ارزش است به ذکر دلایل این امر پرداخت و اظهار داشت: دلیل نخست آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا»(مریم/96) است که خداوند در آن میفرماید کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، پاداشی از ما دریافت میکنند. و پاداش ما این است که آنها را بین مردم «محبوب» قرار میدهیم. «محبت»، عطیهای الهی و نعمتی الهی است، لطف الهی در حق انسانهای ویژه است، انسانها به فردی عشق میورزند، در دل آنها حضور پیدا میکنند، نسبت به او علاقه پیدا میکنند. این نعمت است که خداوند میفرماید من در اختیار برخی انسانها قرار میدهم. پس معلوم است که اگر محبوب بودن، ضد ارزش بود، خداوند آن را پاداش نیکوکار بودن قرار نمیداد. این چیز بیارزشی نیست و حتی کمارزش هم نیست.
سروش محلاتی ادامه داد: دلیل دیگرِ ارزش و اهمیت محبوب قرار گرفتن، فرازی از زیارت «امین الله» است. کسی که امام را زیارت میکند، پس از عرض ارادت به پیشگاه امام، در محضر امام سیزده دعا و خواسته را از خداوند مطرح میکند که اینها از اصول ارزشهای اخلاقی است:«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَدُعَائِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَسَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِکَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِکَ» تک تک این جملات دعاست و همه اینها جای تأمل و فکر دارد. به خصوص که امام سجاد(ع) درحالی که در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) می گریست، این جملات را میگفت. یکی از فرازهای این دعاها این عبارت است: «مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ» خدایا من را چنان قرار بده که در نزد زمینیان و آسمانیان محبوب باشم؛ دلهای آنان را متوجه من قرار بده.
وی گفت: البته جالب است که حضرت در این دعا، قلمرو درخواست محبوبیت را بسیار گسترده قرار داده، به محبوبیت در نزد مؤمنان هم اکتفاء نکرده و حتی از محبوبیت در نزد انسانها هم، فراتر رفته و از خداوند میخواهد که نه تنها در روی زمین، بلکه در آسمانها هم، مورد محبوبیت باشد. این جمله میفهماند که انسان میتواند به جایی برسد که جهان هستی را در بند محبت خود قرار دهد و در طبیعت و ماورای آن، همه چیز عاشق او شوند. این دعا، هرچند اوج محبوب بودن را نشان میدهد ولی بر محبوب بودن دنیوی و مطلوب بودن آن هم دلالت میکند.
سروس محلاتی با بیان اینکه شاهد سوم در ارزش محبوب بودن، دعای عرفه است، یاداور شد: امام سجاد(ع) در دعای عرفه و در روز عرفه وقتی با خدا مناجات میکند، در روزی که اختصاص به دعا و خواستن و نیایش دارد، یکی از تقاضاهای امام در دعای عرفه همین است: «وَاجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْق فِی الْغابِرِین» یعنی خدایا برای من در میان آیندگان، نام نیک قرار بده. پس معلوم میشود برای امام سجاد(ع) مهم است که مردم درباره انسان چه قضاوتی دارند. امام نگاه بدبینانه مردم را نفی میکند و از خداوند تقاضا دارد که نه فقط امروز، بلکه فردا، و نه فقط این نسل، بلکه نسلهای آینده نیز به نیکی از او یاد کنند.
وب با طرح این سوال که چرا ائمه(ع) به این مسئله توجه دارند؟ تأکید کرد: این تلقی که قضاوت و نظر مردم، ارزش و اعتباری ندارد، با فرهنگ ائمه(ع) سازگاری ندارد؛ بلکه این خیلی مهم است که مردم چگونه داوری میکنند. نمونه دیگر این اهتمام از سوی اولیای الهی، دعای حضرت ابراهیم(ع) است. خداوند در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم خلیل، دعاهایی نقل میکند. یک دعا هم این دعاست: «وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ»(شعراء/84) خدایا از تو میخواهم در میان نسلهای آینده نام نیکی از من باقی بماند. واقعا اگر داوری مردم، کاملا بی ارزش است، چرا حضرت ابراهیم با آن مقام شامخ، چنین درخواستی دارد؟ و اساسا برای انسانی که از دنیا رفته است، چه فرقی میکند که نسلهای آینده، چه قضاوتی درباره او داشته باشند؟ همین ابراهیم خلیل(ع)، وقتی برای فرزندانش دعا میکند، میگوید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ»(ابراهیم/37) خدایا نسل من و فرزندان من را درمیان مردم محبوب قرار بده و دلها را متوجه آنان کن. اینگونه جملات همه گویای آن است که انسانهای بزرگ، توجه به محبوب بودن داشتهاند و به همین دلیل است که باید بررسی کرد «محبوب بودن» چه ارزشی دارد؟
سروش محلاتی یادآور شد: خداوند یکی از نعمت های خود نسبت به پیامبر(ص) را همین نام بلند او در میان مردم بیان کرده است: «و رفعنا لک ذکرک»(شرح/4) و در دعای ابوحمزه هم، در ردیف نعمتهای الهی، پس از اشاره به نعمت پرورش در دورة کودکی، به نامآوری در بزرگسالی اشاره شده است: «ربّیتنی صغیرا و نوّهت باسمی کبیرا» و در دعای کمیل نیز، ثنای جمیل در نزد مردم حتی در جاییکه شایستگی و لیاقت آن وجود ندارد، یکی از الطاف الهی شمرده شده است: «کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته». همه این تکرارها و تاکیدها نشان میدهد که نام نیک و محبوبیت، یک ارزش است که اولیای الهی به آن اعتناء داشتهاند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: البته برخی معتقدند تنها باید حسابمان را با خدا مشخص کنیم و اظهار نفرت یا لطف مردم اهمیتی ندارد؛ اما واقعیت این است که محبوب قرار گرفتن ارزش است چون پاداش کسانی که اهل ایمان هستند این است که خداوند آنها را محبوب مردم قرار می دهد.
این مدرّس حوزه علمیه قم محبوبیت را به دو گونه محبوبیت صوری و محبوبیت واقعی تقسیم کرد و افزود: یک محبوبیت پایدار و یک محبوبیت گذراست؛ یک محبوبیت با نیرنگ، فریب و با پشتوانة ابزارهای مادی و با پول تأمین میشود و یک محبوبیتی که ناشی از زیبایی و آراستگی محبوب است و هیچگونه ابزار مادی برای آن وجود ندارد تا جایی که شخص عاشق حاضر است از همه امکانات مادی خودش برای محبوب خودش بگذرد و حتی هرگونه زحمتی را به خاطر او تحمل کند؛ از قبیل محبوبیتی که امیرالمؤمنین(ع) در میان اصحاب خود داشت که با هیچ زجری دست از محبت برنمیداشتند و به تعبیر خود حضرت: «لو ضربتُ خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ما ابغضنی»(نهج البلاغه، حکمت42) نه اینکه محبت بورزد تا به دنیا برسد و کسب نانی و نامی بکند بلکه با محبت ورزیدن، حاضر است از این نام و نان هم صرفنظر کند. این دو نوع محبت است و خیلی متفاوت است. آنچه آیه شریفه قرآن مطرح میکند، همان محبت واقعی است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا» زیرا محبوبیتی است که ناشی از ایمان و عمل صالح است، ناشی از پاکی و طهارت نفس است، ناشی از شایستگی و آراستگی است.
وی افزود: وقتی این آیه را میخواندم، مدتی در این فکر بودم که خدا میفرماید من برای آنها محبت «قرار خواهم داد»، چرا فرموده «سَیَجْعَلُ»، «به زودی» برای آنها محبت قرار میدهم؛ چرا نفرموده «یجْعَلُ لَهُم» و چرا احاله به آینده داده، چرا نفرموده هرکه ایمان و عمل صالح دارد در «همان حال»، مورد محبت هم قرار میگیرد؟ به نظر اینطور میرسد که در بسیاری از موارد، انسانها در شرایط زندگی خودشان آنگونه که باید شناخته نمیشوند و لذا مورد عشق و علاقه دیگران قرار نمیگیرند و یا ابرهای سیاه و تبلیغهای سوء مانع میشود، دستهای رقیبان و امواج فتنهها اجازه نمیدهد تا انسانهای شایسته اجر و پاداش محبوبیت خود را احساس کنند. اما نباید فکر کنند که زمان و دوره شکوفایی ارادت و بروز محبت به پایان رسید. خدا میفرماید عجله نکنید، این محبت «قطعی» است؛ هرچند «فوری» نباشد. نباید نگاه کرد که یک روزی شهید بهشتی رضوان اللهتعالیعلیه در این شهر و آن شهر میرود و چند انسان جاهل نسبت به او دشنام میدهند؛ نه، این ابرها میگذرد و این تبلیغات سوء تمام میشود. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا» آفتاب حقیقت همیشه در پس ابر باقی نمیماند، حقیقت آشکار خواهد شد، محبت زنده خواهد شد. مگر میتوان برای همیشه انسانها را در جهل و فریب نگه داشت؟ خدا با این تعبیر هرچند وعده محبوب بودن به انسانهای با اخلاص می دهد، ولی آنها را از توقعات عجولانه و انتظارات شتابزده برحذر می دارد. در حقیقت خداوند به نسانها میگوید شما در مسیر حق گام بردارید و مطمئن باشد، اقدام شما حتی در فضاهای تنگ و تاریک که جهل و بیداد سیطره دارد، نتیجه بخش خواهد بود و انسانهای حقطلب را به سوی شما جذب خواهد کرد و روزنههای کوچکی که امروز باز میکنید، به خلق یک فضای بزرگ از دوستی و صمیمیت خواهد انجامید. هرچند امروز آثار آن را احساس نکنید.
سروش محلاتی با بیان اینکه انسان به دلیل اینکه بالفطره پاک آفریده شده است، لذا در ذات خود، به انسانهای پاک تمایل و گرایش دارد و نیز از درون خود، نسبت به انسانهای ناپاک احساس تنفر دارد، گفت: همیشه شرایط اجتماعی برای ظهور و بروز این احساس درونی نسبت به شخصیتهای محبوب و یا منفور آماده نیست. از این رو «وُدّ» که آشکار شدن این احساس درونی است، در زمینههای خاص اتفاق میافتد. ولی تا پیش از آن، نباید گمان کرد که ریشههای محبت، خشکیده است
وی در ادامه سخنان خود با اشاره به نقس امام سجاد(ع) در جامعه دوران خوی، یادآور شد: شام از زمانی که فتح شد در اختیار دودمان بنیامیه بود. چهل سال علیه امیرالمومنین علی(ع) تبلیغات کردند. بعد از چهل سال، پس از ماجرای کربلا، خاندان رسالت در لباس اسارت وارد شام شدند. اینها از اسیران استقبال میکنند وقتی امام سجاد(ع) تریبون را در اختیار گرفت فرمود: «اُعطینا ستاً وفُضّلنا بسبع: اُعطینا العلم والحلم والسماحة والفصاحة والشجاعة والمحبة فی قلوب المؤمنین» خداوند شش نعمت در اختیار ما قرار داد: علم، بردبارى، سماحت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین. ما «محبوب» مردم هستیم!
سروش محلاتی با اشاره به اینکه خداوند میفرماید ما برای انسانهای پاک و با ایمان محبت قرار میدهیم و این محبت، مستمر و پایدار و ماندگار بوده با زرق و برق دنیا نیست که لرزان باشد، گفت: اینگونه محبوبیت بدون هیچگونه امکانات تحقق پیدا میکند. این اثر و نتیجه ایمان است. نتیجه تقوا و پاکی است. لذا میماند «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ». این مودت و رحمت و عشقی که انسانها به هم دارند، ظهور و بروزی از رحمت الهی است که شامل حال این انسانها میشود.
وی یادآور شد: حتی خداوند علاقه میان همسران را هم از دادههای خود میداند: «و جعل بینکم موده و رحمه»(روم/21) ما همه چیز را که نمیتوانیم به خدا نسبت دهیم. آنچه را که خیر است، به خدا نسبت میدهیم و آنچه را که شر باشد به خدا نسبت نمیدهیم. خدا منزه است از شر و در این آیه خدا مسئله «محبت» به نیکان و پاکان را به خودش نسبت داده است، آن هم با اسم «الرحمن»: «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا». این انتساب به رحمن که در آیه آمده است، اشاره به آن است که در محبوبیت شخصیتهای مومن و انسان های پاک، «رحمانیت» خداوند تجلی پیدا می کند. یعنی این محبوبیت از اسم رحمن نشأت گرفته است.
سروش محلاتی سپس با طرح این سوال که آیا تعریف و تمجید و نام نیکی که در میان مردم برای انسان های خوب اتفاق می افتد، واقعا یک «کمال حقیقی» برای آنهاست؟ افزود: به نظر میرسد در این جا باید محتاطانه قضاوت کرد، زیرا کسانی از خداوند تقاضای چنین محبوبیت و نام نیکی کردهاند که نه میتوان آنها را متهم به پندارگرایی کرد و نه آنها متهم جاهگرایی هستند شخصیتهایی مانند حضرت ابراهیم(ع) و اگر فرضا آنها هم دچار خطا شده باشند، خداوند سخن آنها را به عنوان یک ارزش حقیقی مطرح نمیکند. این موضوع شایسته یک بررسی علمی در کلاس درس است و نمیتوان در این جلسه، به درستی آن را دنبال کرد، ولی اجمالا اشاره می کنم که اولا خود را در معرض داوری دیگران قرار دادن و از آنها تایید و رضایت گرفتن، «یک علامت» خوب و یک شاخص درست، برای پی بردن به واقعیت های درونی خود است. انسانها در اثر حب نفس، معمولا کارهای خود را توجیه میکنند و حاضر نیستند عیب و ایرادهای خود را ببینند و بپذیرند. کسی که به داوری دیگران تن میدهد، یعنی حاضر است از دایره تنگ خودپرستی بیرون بیاید و اگر مردم به او نگاه مثبت دارند، یعنی دیگران ورقه امتحانی او را تصحیح کرده و به او نمره قبولی دادهاند و البته این نمره بسیار با ارزشتر از نمرههایی است که انسان به خود میدهد و یا نزدیکان و اطرافیان او به او نمره قبولی بدهند. ثانیا، توسعه پیدا کردن دایره محبوبیت، به معنای توسعه یافتن شخصیت فرد است. فرد در محدوده فردیت خود، صرفا برای خود تصمیم میگیرد و برای خود تشخیص میدهد و برای خود تحلیل میکند. ولی فردی که محبوبیت پیدا می کند، به میزان محبوبیتش بر دیگران تأثیرگذار است. تصمیم او برای دیگران تصمیم ساز می شود و تشخیص او برای دیگران تشخیص آفرین است. از این رو، محبوبیت شخصیت، جایگزین محبوبیت شخص میشود. از این رو انبیای الهی که به هدایت جامعه میاندیشند، نمیتوانند به محبوبیت در جامعه بی اعتنا باشند.
وی تأکید کرد: نادیده انگاشتن محبت مردم، فرد را به درون خود فرو میبرد و چنین احساسی، به نتایج زیانبار اجتماعی و سیاسی میانجامد. چنین انسانی اگر به قضاوت مردم اعتنایی نداشته باشد، قهرا برای حکومت کردن، نیازی به رابطه مودت آمیز با مردم نمیبیند و اگر این رابطه بین حاکمان و شهروندان قطع شود، حاکمان برای اداره کشور، چه ابزاری را جایگزین خواهند کرد؟ طبیعی است که وقتی فرمانروایان، قلبهای شهروندان را از دست بدهند، چارهای جز آن ندارند که با ابزارهای فشار، خود را بر آنان تحمیل نمایند.
این مدرّس حوزه علمیه قم با طرح این پرسش که از کجا بدانیم که این آدم خوب و شایسته است؟ یادآور شد: کسی که به گونهای رفتار میکند که مردم او را به خوبی و درستی پذیرفتهاند و صداقت، متانت، ادب و سلامتی را در رفتار و زندگی او دیدهاند، ما هم او را خوب میدانیم چون می گوییم خداوند نام نیک او را بر زبان مردم نهاده است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: ای مالک این داوریها را نادیده نگیر «وَ إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللَّهُ...»؛ در اینجا امیرالمؤمنین باز به خدا محول میکند و میگوید این نام نیک نه این است که مردم پیش خودشان قرار داده باشند، این نام نیک را خداوند بر زبان مردم قرار میدهد «بِمَا یُجْرِی اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ»
آری! این داوریها نشاندهنده واقعیتهاست، پندار نیست. آیا همه مردم نمیفهمند؟! همه مردم اشتباه میکنند؟! حتی اگر احتمال خطا هم وجود داشته، قطعا احتمال خطا در داوری جمع، کمتر از احتمال خطا در داوری فرد است.
وی با اشاره به محبوبیت مرحوم آیت الله حاج آقا روح الله خاتمی (رضوان الله تعالی علیه) در میان مرد گفت: یاد و خاطره این شخصیت بزرگوار و دوست داشتنی بعد از گذشت ربع قرن، انسان را به یاد این کلام امیرالمؤمنین علی(ع) میاندازد که شب دست کمیل را گرفت و از شهر کوفه بیرون برد. تاریکی همه جا را فراگرفته بود، امیرالمؤمنین میخواست چند کلمه ای با کمیل صحبت کند «تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ» حضرت آهی درناک کشید و بعد فرمود: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَابَقِیَ الدَّهْرُ»(نهجالبلاغه/حکمت147) تا زمین و زمان هست عالمان پارسا هستند و ماندگارند «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ». امیرالمؤمنین توضیح میدهد این «باقون» یعنی چه؟ آنها کجا هستند؟ حضرت فرمودند:«أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ» آری! پیکر آنها دفن شد و از نگاههای ما مخفی شدند و دیگر نمیتوانیم خدمت آنها برسیم و در برابرشان زانوی ادب بزنیم و چه انسانهای بزرگ و شریفی که امروز ما آنها را نمیبینیم «وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ» حقیقت آنها و شخصیت آنها در دل انسانها ماندگار است. تن آنها زیر خاک رفته، اما دل انسانها با آنهاست. محبت نسبت به آنها، علاقه نسبت به آنها، یاد نیک آنها پیوسته وجود دارد. اگر از امیرالمؤمنین بپرسیم که ویژگیها و امتیازات عالم چیست و شما عالم را چگونه تعریف میکنید؟ امام علی(ع) میفرماید: عالم حقیقی کسی است که وقتی میرود، در دل انسانها زنده میماند: «امثالهم فی القلوب موجوده» آنها که میروند و نامشان هم میرود، در حقیقت عالم نیستند. آنها که میروند، ولی فقط نامشان میماند، آن ها هم عالم نیستند. آنها که میروند و با زحمت فقط نامشان و عکسشان حفظ میشود، ولی در قلب ها جایی ندارند، اینها در واقع عالم نیستند. عالم حقیقی یعنی انسانی که در نزد انسانها محبوب است «وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ» انسانها به یاد آن عالم هستند. مسئله، مسئله بسیار مهمی است. این تعریف از امیرالمؤمنین علی(ع) خیلی عجیب است.
سروش محلاتی یادآور شد: سالها پیش در مجلس بزرگداشتی برای مرحوم آیت الله صدوقی (رضوان الله تعالی علیه) این نکته را عرض کردم که بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی، اولین انتخابات در جمهوری اسلامی(قبل از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس)، انتخابات مجلس «خبرگان قانون اساسی» بود. از سراسر کشور افرادی انتخاب شدند که قانون اساسی را بنویسند. شما مردم استان یزد، مرحوم آیت الله صدوقی را انتخاب نمودید. میدانید میزان رأی این بزرگوار در این استان چقدر بود؟ 9/98 درصد شرکت کنندگان به ایشان رأی دادند. این نشان دهنده یک ارتباط وثیق قلبی است. دیروز روحانیت ما و ائمه جمعه، در چنین جایگاهی رفیعی از نظر محبوبیت در میان مردم بودند. شهید بزرگوار آیت الله دستغیب (رضوان الله تعالی علیه) امام جمعه شیراز بودند، 88 درصد در استان فارس رأی آوردند. آیت الله حاج آقا مرتضی حائری یزدی (رضوان الله تعالی علیه) در استان مرکزی که (قم هم آن زمان جزء استان مرکزی بود) 80 درصد رأی آوردند. در سراسر ایران شخصیت اول همان آیت الله صدوقی بود، با نزدیک 99درصد. این وضع دیروز ما بود.
وی در ادامه سخنان خود به طرح سوالی دیگر پرداخت و گفت: آیا با دشمن هم میشود محبت و صمیمیت داشت؟ یکی از سورههای انقلابی، سوره ممتحنه است: «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ»(ممتحنه/1) در اینجا دستور عداوت نسبت به دشمن است. در همین سوره یک مقدار که جلو میآییم به آیه 7 میرسیم: «عَسَى اللَّـهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً وَاللَّـهُ قَدِیرٌ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ یعنی ما گفتیم که شما دشمنان خودتان را و دشمنان خدا را به دوستی انتخاب نکنید؛ ولی مبادا از این کلام برداشت کنید که بغض و کینه مطلق نسبت به آنها داشته باشید؛ نه! امیدوار باشید که روزی فرا برسد که با آنها هم مودت داشته باشید. «عَسَى اللَّـه»، امید داشته باشید؛ خداوند دارد به ما امید میدهد، که چی؟ «أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً» که خداوند بین شما و بین کسانی که عداوت و دشمنی با شما دارند مودت قرار دهد و امیدوار باشید که این بغض و کینه و دشمنی به پایان برسد.
وی ادامه داد: با توجه به این آیه، آیا این منطق درست است که نسبت به دشمن «عداوت مطلق» داشته باشیم؟ آیا میتوانیم بگوییم: هیچ وقت اینها آدم نمیشوند! و در رابطه ما با آنها هیچ وقت صفا و صمیمیت بوجود نخواهد آمد! آیا این عدوات و دشمنی تا قیامت ادامه دارد؟ این تلقی با قرآن مخالف است.همین آیهای که ابتدایش خداوند فرمود «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ» مودت و دوستی اینجا خط قرمز است، ولی بعد خداوند میفرماید فکر نکنید این هم مطلق است و این بغض و کینه الزاماً همیشه باید باقی بماند. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه می گوید: «فعلی المؤمنین ان یرجوا من الله ان یبدل معاداتهم موده»(المیزان، ج19، ص233) یعنی بر مومنین لازم است که این امید را نسبت به حق تعالی داشته باشند، که عداوت را به مودت تبدیل کند. نه تنها عیبی ندارد کسی چنین آرزویی داشته باشد که کینهها از بین برود و دشمنیها پایان پذیرد بلکه خدا به ما امید را تلقین میکند. خدا در آیه قرآن میفرماید ما گفتیم عدوات، ولی در کنار این عدوات، این امید برای از بین رفتن عدوات هم باید وجود داشته باشد. ادامه آیه عجیب است؛ خداوند میفرماید «والله قدیر» من میتوانم تغییر بدهم و در قدرت من شک نکن. در آیات دیگر قرآن، خدا وقتی مسأله قدیر بودن خودش را مطرح میکند، به حوادث و وقایع تکوینی اشاره دارد. اینجا خدا قدرت خودش را در تحولات سیاسی و امنیتی مطرح می کند که آری میشود، نگویید نمیشود و امکان ندارد و این عداوت و دشمنی باید باقی بماند؛ ولی خداوند این عداوت را یک قاعده قطعی و تخلف ناپذیر در روابط مسلمانان با کفار معاند نمیداند. خدا میفرماید «شاید بشود» «والله قدیر» جواب به آنهایی است که خیلی ناراحتاند و میگویند امکان ندارد.
این مدرّس حوزه علمیه قم در ادامه تشریح این آیادت، گفت: یک گروه دوم میگویند اگر چه امکان تغییر هست، ولی در صورت تغییر، آن دشمنیها و عدواتهای گذشتهشان چه میشود؟ آن همه شرارت کردند، ما برای اینکه مودت و صمیمیت داشته باشیم، آن سابقه چه میشود؟ آیا میشود چشم پوشی کرد؟ دوباره خدا برای این افراد ناراحت میفرماید: «والله غفور رحیم» این «غفور رحیم» برای چیست؟ این «غفور رحیم» برای مسلمانان نیست بلکه برای همانهایی است که عداوت و دشمنی داشتند و ظلم کردند. خدا میگوید هم من میتوانم تغییر بدهم و هم اگر این تغییر اتفاق افتاد، میتوانم گذشته آنان راببخشم. میتوانم در میان روابط شما رحمت بوجود بیاورم؛ شما نگران چه هستید؟ دنبال چه هستید؟
وی یادآور شد: مگر امیرالمؤمنین(ع) با معاویه نجنگید؟! مگر معاویه جرثومه فساد و شرارت نبود؟! مگر او شروع کننده جنگ بر امیرالمؤمنین(ع) نبود؟! پس چرا وقتی برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بر سپاهیان شام دشنام دادند، حضرت فرمود دشنام ندهید و سب نکنید! مگر سب کردن نسبت به آن باغیان و متجاوزان چه اشکالی داشت؟ پس به جای دشنام چه بگوییم؟ دشمناند آنها! در میدان جنگاند! حضرت فرمودند اینطور بگویید: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ»(نهجالبلاغه/ خطبه 206)؛ خدایا خون ما و خون آنها را حفظ کن. این عبارت «خون ما را حفظ کن» واضح است، این دعاست؛ اما «خون آنها را حفظ کن» چه معنایی دارد؟ مگر باغیان مهدورالدم نیستند؟ خون سپاهیان شام آن انسانهای کثیف و آلوده چه ارزشی دارد؟ اما امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند به جای دشنام دادن، اینگونه دعا کنید و بگویید «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ» آنگاه در ادامه فرمودند: «وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ» خدایا بین ما و آنها را اصلاح کن و مشکلات را برطرف ساز و گمراهان را از گمراهی برگردان و صلح و صفا و صمیمیت در بین انسانها بوجود بیاور. پس آنجا هم نباید روزنه امید را برای مودت و اصلاح مسدود کرد و این امید را باید نگه داشت. لذا حتی در آیات تند و تیز قرآن که موضوع حفظ عداوت با دشمنان مطرح است، بلافاصله در کنار آن، امید به اصلاح هم ذکر می شود و در صحنه جنگ و در بحرانی ترین شرایط، از اصلاح و امید به آن سخن میگوید.